- Published on
رهایی از خانواده ، پدرم رو وابسته تر کرده بود
- Authors
“پدرم هیچوقت راجع به بچگیش زیاد حرف نمیزد. میدونستم که پدر و مادرش الکلی بودن و اون وقتی هنوز سن و سالی نداشته خونه و خانواده رو رها کرده و وقتی به آمریکا رسیده فقط 20 دلار داشته. اولش تو رستوران ‘لیتل سزار‘ ظرف میشسته، بعد تو رستوران ‘دنی‘ گارسون شده، اما وقتی من بدنیا اومدم راننده تاکسی بود. **از بودنش کنار مادرم خاطرهای ندارم.وقتی من 2 سالم بود اونها از هم جدا شدن، و مادرم بلافاصله از مرد دیگه ای بچه دار شد، اما اونموقع نمیتونست از اون بچه مراقبت کنه، به همین خاطر پدرم به فرزندخوندگی قبولش کرد. تا جاییکه من یادم میاد خانواده مون اینجوری بوده: من، پدرم و برادرم. **