- Published on
همه چیز از کلیسا شروع شد
- Authors
“مادرم دنبال یه کلیسا میگشت، بنابراین تصادفاً یه صفحه از دفترتلفن رو باز کرد و کلیسای پنتکستال تابرناکله** رو انتخاب کرد، یه کلیسای کاملاً آفریقایی** بود. اگرچه مهاجرهای زیادی به اون کلیسا میومدن اما ما جز معدود خانوادههای آفریقایی کلیسا بودیم.بخاطر جنگ داخلی پدرم تو لیبریا مونده بود، به همین دلیل مادرم سه تا دخترش رو دست تنها بزرگ میکرد. هیچ اقوامی دوروبرمون نداشتیم. هیچکدوم از مردم اون محله باهم نسبتی نداشتن، بنابراین تو کلیسا دور هم جمع میشدیم.