- Published on
هالووین و شروع تنهایی من
- Authors
“یه کم بخاطر تنهایی ‘شانون‘ نگران بودم. همیشه خجالتی بود. هیچوقت مثل اون دوتا بچهی دیگه ام گروه دوستانه نداشت، لیدرِ تشویق گر نبود و ورزش هم نمیکرد. هیچوقت زیاد بیرون نمیرفت.** اما بین بچههام از همه دلسوزتر و مهربون تر بود.** آدمها و حیوونها رو دوست داشت. دوست داشتنش متفاوت بود، خیلی ساده و صمیمانه. حتی وقتی بچههای محله مشکلی براشون پیش میومد هم همینطور ساده و صمیمی بهشون محبت میکرد و براشون وقت میذاشت. تعطیلات مورد علاقهاش هالووین بود، اما نه بخاطر مراسم قاشق زنی. دلش میخواست خونه بمونه و به بچههایی که میان دمِ درِ خونه شکلات بده، چون عاشق این بود که مردم و مخصوصاً بچههای کوچک رو خوشحال کنه.